Friday, July 10, 2009

عشق

تعداد دخترانی که من عاشقشان شده ام از مرز 50 عبور کرده. از 7-8 سالگی عاشق میشدم. همیشه هم عشقهایم نافرجام مانده. یک دوستی داشت صدیق ..اسمش یادم نیست.در گردی ریاضی مینشست.میگفتند 5-6 بار خودکشی کرده...یکروز امدیم گفتند از پل مدرس خود را پرت کرده پایین.. یک ماشین هم از رویش رد شده. فردایش دوباره امد به گردی ریاضی..سر و دستها و پاهایش تمام گچ گرفته بود.. با همان حال زار منتظر بود دختره بیاید و برود حرف بزند. دختره امده بود و اصلا"طرف را نشناخته بود..بعد که کلی تعریف کرده بود گفته بود خب حالا که خوب شدی و رفته بود...میگفتند دختره با رضا دوست است.. رضا از اینها بود که بدنسازی میرفت و کلی دختر باز بود و بازو مازو داشت..پسر قصه ما اخر ضعیف و نحیف بود..چند بار جلوی رضا در امده بود رضا هم زده بود ناکارش کرده بود...صدیق میگفت..کتکهایی که از رضا خورده را هم گذاشته به حساب خودکشیهایش...

.

No comments: