باران شروع شده؟يا آرامش است كه ميريزد وميريخته,سالها درونت و حالا فهميده اي؟به اشاره پسري كه همه درختها را ميشناخت ,حتي به اشاره اي,همه پر از ميوه ميشدند,روي ديوار ميرفت و از شاخه هايي كه ميخواستند از باغ فرار كنند,ميوه ميچيد و
در خرابه پشت دانشگاه با چوبها و آتش ,موسيقي مينواخت
.
.و وقتي پاييز ميشد يكي از معدود آدمهايي بود كه ميگفت"پاييز آمده"
چقدر اين پايیز پر است.هيچ وقت خالي ميشود قبل از زمستان؟
چندين سال ديگر بايد منتظر بمانم تا بفهمم حرفم درست است؟....
در خرابه پشت دانشگاه با چوبها و آتش ,موسيقي مينواخت
.
.و وقتي پاييز ميشد يكي از معدود آدمهايي بود كه ميگفت"پاييز آمده"
چقدر اين پايیز پر است.هيچ وقت خالي ميشود قبل از زمستان؟
چندين سال ديگر بايد منتظر بمانم تا بفهمم حرفم درست است؟....